دفتر بیستم
1404-05-11 11:33:45
ریشه، اصل، یک، دائو و سرشتِ ذاتی را در آغوش بگیر؛ اندوه، پس غم و افسوس را از یاد خواهی برد.
حواس را از چیرگی نفسِ بدکنش دور دار، ناانگیخته باش؛ پس مانند باد پر جنبش و مانند اعماق اقیانوس آرام خواهی بود.
آنکه به ریشه میچسبد؛ آداب و رسوم به کار او نمیآید.
آنکه یک را میبیند؛ از نزاکت و گستاخی، از نیکی و بدی مردمان برانگیخته نگردد.
مردمان؛ حواسشان برانگیخته و تحریک شده است؛
آنان بیاندازه؛ شادند، آرزومندند، جاهطلبند، پرجنبشند، دارایند، پرشکوهند، درخشانند، زیرکند، کنجکاوند و بیمناکند.
آنکه سرشتِ ذاتی او متجلی گردیده؛ با مردمان نا همسان است، حواسش نا انگیخته چون نوزاد است؛
او؛ آرام و بیکردار است، به وجد در نمیآید، پیرو آیینها نیست، روان است، گمگشته و بیجا است، نادار و تهیدست است، مبهم و کدر است، بینهایت ساده و نادان به نظر میرسد، کُند و مردد است، باک ندارد؛
او در هستی و هستی در اوست، او از سینه مادر سیر میشود.
حواس را از چیرگی نفسِ بدکنش دور دار، ناانگیخته باش؛ پس مانند باد پر جنبش و مانند اعماق اقیانوس آرام خواهی بود.
آنکه به ریشه میچسبد؛ آداب و رسوم به کار او نمیآید.
آنکه یک را میبیند؛ از نزاکت و گستاخی، از نیکی و بدی مردمان برانگیخته نگردد.
مردمان؛ حواسشان برانگیخته و تحریک شده است؛
آنان بیاندازه؛ شادند، آرزومندند، جاهطلبند، پرجنبشند، دارایند، پرشکوهند، درخشانند، زیرکند، کنجکاوند و بیمناکند.
آنکه سرشتِ ذاتی او متجلی گردیده؛ با مردمان نا همسان است، حواسش نا انگیخته چون نوزاد است؛
او؛ آرام و بیکردار است، به وجد در نمیآید، پیرو آیینها نیست، روان است، گمگشته و بیجا است، نادار و تهیدست است، مبهم و کدر است، بینهایت ساده و نادان به نظر میرسد، کُند و مردد است، باک ندارد؛
او در هستی و هستی در اوست، او از سینه مادر سیر میشود.
نظرات کاربران